جدول جو
جدول جو

معنی پی سپردگی - جستجوی لغت در جدول جو

پی سپردگی(پَ / پِ سِ پَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی پی سپرده. عمل پی سپرده. (غیاث)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ / پِ سِ پَ دَ / دِ)
مکدود. لگدمال شده. پایمال گردیده، رفته
لغت نامه دهخدا
(هَِ بَ)
پایمال کردن. (آنندراج) ، رفتن:
چه چاره ست تا این ز من بگذرد
پی ام اختر بد مگر نسپرد.
فردوسی.
به شخّی که کرگس بدو نگذرد
برو گور و نخچیر پی نسپرد.
فردوسی.
کافر کشته بهم برنهی و تابه تبت
بسم باره بکافور همی پی سپری.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پی سپرده
تصویر پی سپرده
لگد مال شده پایمال گردیده، رفته عبور کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سپردن
تصویر پی سپردن
پایمال کردن، رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سپردن
تصویر پی سپردن
((~. س ِ پَ دَ))
پایمال کردن، عبور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش سپیدگی
تصویر پیش سپیدگی
آلبومینوری
فرهنگ واژه فارسی سره